مِــــــدِه آ

مده آ لذتِ رهایی است

مِــــــدِه آ

مده آ لذتِ رهایی است

روایات و مکافات

عجیب است. خیلی هم عجیب است. از سال 86 نوشته ام و می نویسم. از آنجا که همیشه بی نام و نشان می نویسم، نهایت آزاری که آدمهای مجازی توانسته اند برسانند یک پیامِ خصوصی بوده است. چیزی که به راحتی نادیده می گرفتم و می گیرم. ولی وقتی آزار آنها به دنیایِ حقیقیِ آدم هم سرایت می کند، آن وقت است که واقعا باید نگران شان شد (به خصوص وقتی من تمام سعی ام را کرده ام بی نام و نشان بمانم و ارتباطی بین این دنیاها شکل نگیرد) مرزِ این دنیاها کاملا برایِ من مشخص است. همانطور که در وبلاگِ قبلی ام نوشته بودم، هرچه که اینجا نوشته می شود خصوصی و عمومی نیست، شاید هم هیچ وقت اتفاق نیفتاده مگر در خیالاتِ من. زندگی برایِ من جایِ دیگری در جریانِ است و این فضا را جایی برایِ بازی با کلمات و تمرینِ نوشتن می دانم و بس. دوستی می گفت از آدمها چه انتظارات بزرگی داری. آنها فقط دنبالِ چیزی هستند که می خواهند، نه آن چیزی که هست. شاید هم درست می گفت. هربار که بازدید وبلاگم را می دیدم و می فهمیدم پستی که در آن نوشته بودم  "دوست پسر" بیشتر از هر پست دیگری بازدید کننده دارد، این را حس می کردم. یا وقتی پایِ یکی از نوشته هایم پیامی خصوصی می رسید که "فلانی! من می توانم به تو کمک کنم"...

شاید بهترین کمک این است که وقتی نوشته ای را می خوانید، به همان کلمات بسنده کنید و دنبال کندوکاو آن و سرک کشیدن در زندگیِ خصوصی صاحبِ نوشته نباشید. یک بار هم کتابِ "لذتِ متنِ" رولان بارت را بخوانید و دست از سرِ زندگی این و آن بردارید. اینجا خبری از میم نون الف نیست. حداقل برایِ شما.


پ.ن: توضیحاتِ بالا در پاسخ به کامنتهایِ وبلاگِ مرحومم در بلاگفا بود که عده ای پرسیدند چرا آدرسم را منتقل کردم.